هوش مصنوعی: متن داستان آفرینش آدم و سرپیچی ابلیس از سجده به او را روایت می‌کند. خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا به آدم سجده کنند، اما ابلیس از این دستور سر باز می‌زند و ادعا می‌کند که آدم از خاک است و شایسته سجده نیست. خداوند ابلیس را لعنت می‌کند و او را از بهشت بیرون می‌راند. ابلیس با پذیرش لعنت، به فریب انسان‌ها ادامه می‌دهد و از این کار خود دفاع می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق دینی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آگاهی از مفاهیم دینی دارد. همچنین، بحث‌های مربوط به سرپیچی از دستور خداوند و پیامدهای آن ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم

گفت چون حق می‌دمید این جان پاک
در تن آدم که آبی بود و خاک

خواست تا خیل ملایک سر به سر
نه خبر یابند از جان نه اثر

گفت ای روحانیان آسمان
پیش آدم سجده آرید این زمان

سرنهادند آن همه بر روی خاک
لاجرم یک تن ندید آن سر پاک

باز ابلیس آمد و گفت این نفس
سجده‌ای از من نبیند هیچ کس

گر بیندازند سر از تن مرا
نیست غم چون هست این گردن مرا

من همی‌دانم که آدم خاک نیست
سر نهم تا سر ببینم، باک نیست

چون نبود ابلیس را سر بر زمین
سر بدید او زانکه بود او در کمین

حق تعالی گفتش ای جاسوس راه
تو به سر در دیدنی این جایگاه

گنج چون دیدی که بنهادم نهان
بکشمت تا برنگویی در جهان

زانک خفیه نیست بیرون از سپاه
هر کجا گنجی که بنهد پادشاه

بی‌شکی بر چشم آنکس کان نهد
بکشد او را و خطش بر جان نهد

مرد گنجی دید گنجی اختیار
سر بریدن بایدت کرد اختیار

ور نبرم سر ز تن این دم ترا
این سخن باشد همه عالم ترا

گفت یا رب مهل ده این بنده را
چاره‌ای کن این ز کار افکنده را

حق تعالی گفت مهلت بر منت
طوق لعنت کردم اندر گردنت

نام تو کذاب خواهم زد رقم
تابمانی تا قیامت متهم

بعد از آن ابلیس گفت آن گنج پاک
چون مرا روشن شد، از لعنت چه باک

لعنت آن تست رحمت آن تو
بنده آن تست قسمت آن تو

گر مرا لعنست قسمت، باک نیست
زهر هم باید، همه تریاک نیست

چون بدیدم خلق را لعنت طلب
لعنت برداشتم من بی‌ادب

این چنین باید طلب گر طالبی
تو نهٔ طالب به معنی غالبی

گر نمی‌یابی تو او را روز و شب
نیست او گم، هست نقصان در طلب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیان وادی طلب
گوهر بعدی:حکایت شبلی که گاه مردن زنار بسته بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.