هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مفاهیم عرفانی و شراب‌خواری به عنوان استعاره‌ای برای رهایی از قید و بندهای دنیوی استفاده می‌کند. شاعر از جام جم و ساقی سخن می‌گوید و خود را در دیر مغان و دور تغار می‌یابد. او از رندان و مستان یاد می‌کند و از تعلقات دنیوی مانند تاج شاهی دوری می‌جوید. در نهایت، شاعر به عاقبت غرق شدن در دریای معنا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به شراب‌خواری و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸

بکشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را
همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را

ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم
کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را

نشسته فارغ البالیم در دور تغار می
به راندن دور نتوان کرد زانجا چون مگس ما را

به فریاد خمار افتاده پیر دیر بدحالم
تو خواهی بود یا خود مغبچه فریادرس ما را

غریو کوس شاه از خواب مستی در نمی آرد
چه بیداری دهد ای کاروان بانگ جرس ما را

گدایی التماس ما بود یک جرعه می در سر
نخواهد بود لعل تاج شاهی ملتمس ما را

ازان رندان شمر ما را که در رندی و شبگردی
چو مستان از عسس بگریزد ار بیند عسس ما را

چو فانی غرق می گشتیم لیکن عاقبت یابند
حریفان بر کنار افکنده زین دریا چو خس ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.