هوش مصنوعی: خواجه‌ای که به دلیل عشق به فقاع (نوعی نوشیدنی) تمام اموال خود را از دست داد و به فقر و درویشی افتاد. او حتی نان خود را می‌فروخت تا فقاع بخرد و همیشه گرسنه بود. وقتی از او پرسیدند عشق چیست، پاسخ داد: عشق آن است که تمام دنیا را برای یک فقاع بفروشی.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق و فلسفی مانند عشق، فقر و از خودگذشتگی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، این متن نیاز به درک ادبی و تفسیر دارد که معمولاً در سنین بالاتر امکان‌پذیر است.

حکایت خواجه‌ای که عاشق کودکی فقاع فروش شد

خواجه‌ای از خان و مان آواره شد
وز فقاعی کودکی بی‌چاره شد

شد ز فرط عشق سودایی ازو
گشت سر غوغای رسوایی ازو

هرچ او را بود اسباب و ضیاع
می‌فروخت و می‌خرید از وی فقاع

چون نماندش هیچ، بس درویش شد
عشق آن بی‌دل یکی صد بیش شد

گرچه می‌دادند نان او را تمام
گرسنه بودی و سیر از جان مدام

زانک چندانی که نانش می‌رسید
جمله می‌برد و فقاعی می‌خرید

دایما بنشسته بودی گرسنه
تا خرد یک دم فقاعی صد تنه

سایلی گفتش که ای آشفته کار
عشق چه بود سر این کن آشکار

گفت آن باشد که صد عالم متاع
جمله بفروشی برای یک فقاع

تا چنین کاری نیفتد مرد را
او چه داند عشق را و درد را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیان وادی عشق
گوهر بعدی:حکایت مجنون که پوست پوشید و با گوسفندان به کوی لیلی رفت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.