هوش مصنوعی: این متن به موضوع فقر، فنا، و گم شدن در دریای وجود اشاره می‌کند. در این وادی، همه چیز در نهایت به فراموشی و نابودی می‌رسد. سالکان و مردان بزرگ با فرو رفتن در درد و رنج، به گم شدن و نابودی خود می‌رسند. در این دریای وجود، تنها گم شدن و نابودی است که آرامش می‌آورد. پاکی و ناپاکی در این دریا تفاوت دارند، اما در نهایت همه به یک سرنوشت مشترک می‌رسند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و گم شدن ممکن است برای افراد جوان تر دشوار یا نامفهوم باشد.

بیان وادی فقر

بعد ازین وادی فقرست و فنا
کی بود اینجا سخن گفتن روا

عین وادی فراموشی بود
لنگی و کری و بیهوشی بود

صد هزاران سایهٔ جاوید تو
گم شده بینی ز یک خورشید تو

بحرکلی چون بجنبش کرد رای
نقشها بر بحر کی ماند بجای

هر دو عالم نقش آن دریاست بس
هرک گوید نیست این سوداست بس

هرک در دریای کل گم بوده شد
دایما گم بودهٔ آسوده شد

دل درین دریای پر آسودگی
می‌نیابد هیچ جز گم بودگی

گر ازین گم بودگی بازش دهند
صنع بین گردد، بسی رازش دهند

سالکان پخته و مردان مرد
چون فرو رفتند در میدان درد

گم شدن اول قدم، زین پس چه بود
لاجرم دیگر قدم را کس نبود

چون همه در گام اول گم شدند
تو جمادی گیر اگر مردم شدند

عود و هیزم چون به آتش در شوند
هر دو بر یک جای خاکستر شودند

این به صورت هر دو یکسان باشدت
در صفت فرق فراوان باشدت

گر پلیدی گم شود در بحر کل
در صفات خود فروماند بذل

لیک اگر پاکی درین دریا بود
او چون بود در میان زیبا بود

نبود او و او بود، چون باشد این
از خیال عقل بیرون باشد این
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:گفتار معشوق طوسی (محمد) با مریدش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.