۲۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵

خدایگان سلاطین شهنشه اعظم
امید دین عرب آرزوی ملک عجم

سریر بخش ملوک جهان که تعظیمش
نهاد بر سر نه کرسی سپهر قدم

روان حشمت شخص جلال و ذات منیر
که هست دست و دلش بهر جود و کان کرم

ولای اوست شفای قلوب در هر حال
دعای اوست ندای صدور در هر دم

تمام گشت ز جودش نصاب روزی خلق
اساس یافت ز عدلش بنای ملکت جم

اشارتیست ز بزمش سخاوت حاتم
روایتیست ز رزمش شجاعت رستم

چنان ز عدلش خائف شدند کرزه غدر
ذئاب بچه فرستند تحفه سوی غنم

بهشت عدنش بزم آمد و حریفان حور
سرای خلدش باغ و حریم کعبه حرم

خلاف عهد نمانده ست هیچ درعهدش
به جز خلاف بساتین که می نگردد کم

شرف به قدرش جوید فراسیاب حشر
هنر ز صدرش گیرد پشنگ و پوری هم

تبع نگیرد جز خسرو سپهر سریر
رهی نخواهد جز نیر نجوم حشم

خجسته بختا فرخنده طلعتا شاها
توئی به بازو و کف قهرمان تیغ و قلم

توئی به عدل و دیانت چنانکه در رخ گل
روا نداری اگر صبحدم برآرد دم

نکات تست به روز طرب علاج تعب
کلام تست به گاه لطف شفای الم

شتافت عدل وفادوست از تو سوی وجود
کشید ظلم جفا پیشه رخت سوی عدم

یمین تو دهد ایام سلفه را رادی
لقای تو نهد ارواح خسته را مرهم

نهند داغ تو بر روی ران به رغبت وطوع
همه نتایج انواع گوهر آدم

شکار تیر تو گردد پلنگ بر شخ کوه
الم ز رمح تو باشد اسیر شیر اجم

ازان کشیده قدر برزبند بالا راست
نماز برده قدت را سپهر قامت خم

هر آنگهی که علم برکشند در رزمت
کنند تنین را جفت اژدهای علم

سزای شاه چه گویم سخن به کوشش لیک
اگر قبول کنی رستم از کشاکش غم

لب هنر ز قبولت شود چو گل ز نسیم
رخ خرد ز مدیحت چو ارغوان از نم

طریق مدح تو آن معجز است کاندر وی
ذکاپذیرد غمز و لسن شود ابکم

اگر چه بنده ز تقصیر خویش معترف است
نبوده است جدا یکزمان ز سلک خدم

نهاده گشت اساس نوی به مدحت تو
چو سقف سبع شداد و جهات شب محکم

حروف نام شه آورده ام به وجهی خوب
ولی موشح نه آشکار و نه مبهم

قیاس کن که مصاریع اول و آخر
مبادی همه لفظی که کرده ام مدغم

مرا به سیم نبد میل پیش ازین و کنون
ز مهر نامت معشوق من شده ست درم

ظلامه ئیست ز جور فلک مرا در دل
یکی به سمع رضا بشنو و تو باش حکم

فراق داد مرا از دیار یار فراغ
رهیم ده به سوی نعمت نعیم نعم

رسید فصل ربیع و بهار خرم روی
نشاط کن که همه ساله باد با خرم

دعای بخت جوانت از میان جان گویم
که برتر است مدیحت ز حرف و صوت ورقم

یکی دقیقه بگویم نه کفر و آن هست آن
یگانه دو جهانی به شکل و سان وشیم

نیئی پیمبر و داری پیمبری اخلاق
نیئی خدا ونداری نظیر در عالم
در این قصیده صنعت توشیح به کار رفته لیکن با توجه به وضع زمان ب و پ، دال و ذال، ک و گ، ج و چ به جای هم قرار گرفته است و از توشیح مصاریع اول و دوم، این دو بیت حاصل می گردد.
اول :
خسرو تاج بخش تخت نشین
شاه سلطان حق مظفر دین
دوم:
آنکه دارد سپهر ترک کلیه
آنکه آرد نجوم زیر نگین
شاید بتوان قبول کرد که یکی از قدیمی ترین قصیده موشح باشد که بعدها صنایع دیگر نیز در قصیده به کار گرفته شده و قصاید مصنوع مختلفی ساخته و پرداخته اند که بر جای مانده است.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.