هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که هر روز از معشوق جفا می‌بیند و غم او بر دلش می‌نشیند. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و با وجود فداکاری‌هایش، هیچ بهره‌ای از وفا نمی‌برد. او عشق خود را بی‌پایان می‌داند و حتی حاضر است جان خود را در این راه فدا کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و درد عشق هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۸

نیست روزی که مرا از تو جفائی نرسد
وز غمت بر دل من تازه بلائی نرسد

نگذرد بر من دلسوخته روزی به غلط
که در آن روز مرا تازه جفائی نرسد

این زمان عیسی ایام توئی بهره چرا
دل بیمار مرا از تو دوائی نرسد

اگر از سنگدلی کوه شدی از چه سبب
برسر کوی توام هوئی و هائی نرسد

بر سر کوی تو جان دادم و دانم به یقین
کز سر کوی توام بهره وفائی نرسد

تاج خوبانی و این سر که تو داری صنما
تاج وصل تو به هر بی سر وپائی نرسد

به زر و زور بدیدم که بیابم وصلت
که چنان گنج به هر کیسه گشائی نرسد

گر سر من ببرد خنجر عشق تو رواست
کآنکه از سر کند اندیشه به جائی نرسد

از قلم کم نتوان بود نبینی که قلم
تا نبرند سرش را به بقائی نرسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.