۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵

ای زلف تو آشیانه دل
روی تو نگارخانه دل

مرغی ست غمت که نیست قوتش
جز آب سرشک و دانه دل

تیری که زشست عشقت آید
در نگذرد از نشانه دل

از آتش سینه سر بر آورد
از راه دهان زبانه دل

خونی که زدیده می تراود
بر می جهد از میانه دل

احوال دلم مپرس و می بین
خون بر در آستانه دل

از حسرت گوشه لبانت
این محنت بی کرانه دل

یکره لب لعل را بجنبان
تا برخیزد بهانه دل

خود با منت این دوگانگی چیست
ای مهر رخت یگانه دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.