هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و غمهای درونی خود میگوید و بیان میکند که درمانی برای آن نمیشناسد. او از عشق، رنجهای عاطفی و احساس ناامیدی سخن میگوید و گاهی به تصویرگری دردهایش با استعارههای شدید مانند آتش و سیل خون میپردازد. در نهایت، او از درماندگی خود در برابر این دردها سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'سیل خون' و 'صد دوزخ' ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۶۴
بلای دل بسی دارم دوای دل نمی دانم
بلای دل مرا روزی بریزد خون همی دانم
غمی کز غمگسار آید چو شادی خوشگوار آید
دلم زو شرمسار آید غمش را گر غمی دانم
چنان بر درد دادم تن که از بدخواه بر دشمن
اگر زخمی رسد بر من من آن را مرهمی دانم
غم شب حسرت روزم نمی بیند دل افروزم
اگر زینسان بود سوزم بسوزد عالمی دانم
ز جانم شعله ها خیزد که صد دوزخ برانگیزد
چو چشمم سیل خون ریزد دو صد دریا نمی دانم
از آن ترسم که جانانم نه جان ماند نه ایمانم
نیاز نازنین جانم برآرد درد می دانم
حدیثش آنچنان گویم که از جان هم زبان گویم
غم دل آن زمان گویم که خود را محرمی دانم
بدیدم امتزاج دل تباه آمد مزاج دل
مسلمانان علاج دل نمی دانم نمی دانم
بلای دل مرا روزی بریزد خون همی دانم
غمی کز غمگسار آید چو شادی خوشگوار آید
دلم زو شرمسار آید غمش را گر غمی دانم
چنان بر درد دادم تن که از بدخواه بر دشمن
اگر زخمی رسد بر من من آن را مرهمی دانم
غم شب حسرت روزم نمی بیند دل افروزم
اگر زینسان بود سوزم بسوزد عالمی دانم
ز جانم شعله ها خیزد که صد دوزخ برانگیزد
چو چشمم سیل خون ریزد دو صد دریا نمی دانم
از آن ترسم که جانانم نه جان ماند نه ایمانم
نیاز نازنین جانم برآرد درد می دانم
حدیثش آنچنان گویم که از جان هم زبان گویم
غم دل آن زمان گویم که خود را محرمی دانم
بدیدم امتزاج دل تباه آمد مزاج دل
مسلمانان علاج دل نمی دانم نمی دانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.