۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲

ایا مبشر اقبال در ازل داده
به یمن طالع سعدت بشارت عالم

زبیم عدل تو ناید خرابی از باده
ز سعی کلک تو باشد عمارت عالم

ز پشت گرمی نام تو شمس شد تابان
وگرنه روز ندادی حرارت عالم

تو آفتابی و باران و بیگمان باشد
ز آفتاب و ز باران نظارت عالم

جهان معنوی جاهت ارشدی محسوس
قدم برون نهدی ز استدارت عالم

به مال ذکر جمیلی خریده ای که ترا
ذخیره ئیست ورای تجارت عالم

ز بنده نام طلب کن که جاودان مانی
جلالتی که چه جای جلالت عالم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.