۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱

صاحبا گرچه ز جودت شکر دارم
پیش ازین واکنون به تو امیدوارم

کز نصاب جاه محرومم نداری
این امید از عین لطفت چشم دارم

اسبکی دادی پریرم کاندرین ره
با وجودش نه پیاده نه سوارم

گر کسی گوید مرا کاین بارگی چیست
من چه گویم یا جوابش چون گذارم

گر بگویم خود خریدم ننگم آید
ور بگویم خواجه دادم شرمسارم

نیست فربه تا بدیگش در بجوشم
ننگم آید کش به قصابان سپارم

نیست لایق باز اصطبلت سپردن
اینقدر باشد خرد آموزگارم

می نیارم داشت مخفی زانکه یاری
صوفیانه گفت خواهم زانکه یارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.