هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج خود می‌گوید که شب تا سحر در حال ناله و گریه است. او از محنت غریبان و حسرت جوانان می‌نالد و اشک‌هایش مانند دانه‌های مروارید می‌ریزد. شاعر به دنبال نشانه‌ای از عزیزان از دست رفته می‌گردد و از باد می‌خواهد پیامش را به خاک آنان برساند. در پایان، او از نابودی گل‌ها و باقی ماندن تنها خارها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند غم، اندوه و فراق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم شعری و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۴

شب تا به سحر منم بدین درد
نالان نالان چو ناتوانان

گردان گردان به هر در و کوی
گویان گویان چو پاسبانان

فریاد ز محنت غریبان
زنهار ز حسر جوانان

خرمن خرمن سرشک ریزان
دامن دامن گهر فشانان

جویان جویان به هر بیابان
پویان پویان پی شبانان

روز از سر راه بر نخیزم
در ره نگران چو دیده بانان

گریان گریان شوم پذیره
پرسان پرسان ز کاروانان

از نام و نشان نازنینان
و ز بوم و دیار مهربانان

گویند مرا سرشک کم ریز
این سر سبکان دل گرانان

نه اشک که خون دل بریزم
بر خاک عزیز آن جوانان

نه آب که دیدگان ببارم
بر درد و دریغ نازنینان

ای باد ببر پیام زارم
روزی که رسی به خاک آنان

بگذار اگر چه بی زبانی
بازآر پیام بی زبانان

چون گل برود دگر چه ماند
جز خار به دست باغبانان

در خاک فتاد ‌آب چشمم
از چشم بدان و بدگمانان
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.