۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

که گفت پرده بر افکن ز روی مرد افکن
که شد بریده ترنج و کف جهان از زن

زبان یوسف اگر در نریختی به سخن
به لعل چشم زلیخا نگشتی آبستن

چه خار بود که در دامن دلی آویخت
که شد در یده گل باغ حسن را دامن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.