هوش مصنوعی:
این متن شعری اعتراضی است که به وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران در دورهای خاص اشاره دارد. شاعر از فساد اداری، سوءاستفاده زمامداران از قدرت، بیعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی انتقاد میکند و مردم را به قیام و مقاومت دعوت مینماید. او به ویژه به اختلاف طبقاتی، غارت اموال عمومی توسط مسئولان و بیتفاوتی برخی از اقشار جامعه اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل انتقادات تند سیاسی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم و اشارات تاریخی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
امکانات بیشتر
شهر فرنگ است ای کلانمدی ها!
موقع جنگ است ای کلانمدی ها!
خصم که از رو نمی رود، تو ببین روش
آهن و سنگ است ای کلانمدی ها!
بنده قلم دستم است و دست شماها
بیل و کلنگ است، ای کلانمدی ها!
زور بیارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
رو بگو این نکته، بر عوام نماها:
کله تراشیده ها، سه چاک قباها
حق شما را کنند، ضایع و پامال
گر که نباشد قیام و کوشش ماها
کوشش ماها، پی حقوق شماهاست
به که به ماها، کمک کنید شماها
از چه کنارید ای کلانمدی ها
دست درآرید ای کلانمدی ها!
باد صبا! رو بگو، به مردم میدان
ما و شماراست، نام ملت ایران
مال شما را برد وزیر، شد ار دزد
دزد سیاستمدار دوره ساسان
فرق من و تو، کلاه زرد و سیاهست
هیچ شماها ز مردمان خیابان:
فرق ندارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ای رفقا! این زمامدار خرابست
وضع اداری در این دیار خرابست
گر چه به پندار میرزاده عشقی:
هر که به کالسکه شد سوار خرابست
از همه اینها خرابتر، بود این مرد
ملتی از بین برد: کار خرابست
فکر چه کارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ما دگر این مرد را قبول نداریم
رأی بر این خائن عجول نداریم
گر نرسیده به گوششان، سخن ما
هست ازین ره، که ما فضول نداریم
حرف من و دوستان من، همه حقست
این گنه ما بود که پول نداریم
گوش بدارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
تازه شنیدم که داده او به یکی پول
تا که شما را، به این زند گول
چون بدهد بابی است آن که بگوید
دزد نباید شود، وزارت مسئول
کرده شما را به ما طرف که نماید
(شوشتری) را عدوی مردم دزفول
از چه قرارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
حرف من از روی منطقست و اساس است
حرف مرا فهمد آن که، نکته شناس است
ارث پدر ار، قوام السلطنه بخشید
بر ببرادرش، کز اواسط ناس است
دزد اگر نیست، خانه اش ز چه پولی:
گشته به پا، کو در آن مدام پلاس است
خواب و خمارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ارث پدر گفتمت، به او نرسیده
جیب شما، ملت فقیر بریده
پارک بنا کرده، از تو رفته خراسان
هر چه که بوده، در آن دهات خریده
این همه پول از کجا رسیده به این مرد؟
کو بسپارد، به بانک های عدیده
خود بشمارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
روزی ازین روزها که روز حسابست
روز حساب، همین خجسته جنابست
باید از او این سئوال کرد که تو پول:
از چه ره آورده یی ترا چه جوابست؟
گفت: اگر ارث جدم است و فلان است
گو بنما فکر نان که خربزه آبست!
هان نگذارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
نیست در این «دسته بند»، مرد زبردست
مرد زبردست تر، ز دسته او هست
از پی اخراج او، چل و سه وکیل ار
چند دگر رأی داد و پاشد و بنشست:
سخت خورد او شکست و دسته او نیز
بشکند او را کمر، اگر چه نه بشکست
سنگ بیارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
«میرزاده عشقی»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
موقع جنگ است ای کلانمدی ها!
خصم که از رو نمی رود، تو ببین روش
آهن و سنگ است ای کلانمدی ها!
بنده قلم دستم است و دست شماها
بیل و کلنگ است، ای کلانمدی ها!
زور بیارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
رو بگو این نکته، بر عوام نماها:
کله تراشیده ها، سه چاک قباها
حق شما را کنند، ضایع و پامال
گر که نباشد قیام و کوشش ماها
کوشش ماها، پی حقوق شماهاست
به که به ماها، کمک کنید شماها
از چه کنارید ای کلانمدی ها
دست درآرید ای کلانمدی ها!
باد صبا! رو بگو، به مردم میدان
ما و شماراست، نام ملت ایران
مال شما را برد وزیر، شد ار دزد
دزد سیاستمدار دوره ساسان
فرق من و تو، کلاه زرد و سیاهست
هیچ شماها ز مردمان خیابان:
فرق ندارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ای رفقا! این زمامدار خرابست
وضع اداری در این دیار خرابست
گر چه به پندار میرزاده عشقی:
هر که به کالسکه شد سوار خرابست
از همه اینها خرابتر، بود این مرد
ملتی از بین برد: کار خرابست
فکر چه کارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ما دگر این مرد را قبول نداریم
رأی بر این خائن عجول نداریم
گر نرسیده به گوششان، سخن ما
هست ازین ره، که ما فضول نداریم
حرف من و دوستان من، همه حقست
این گنه ما بود که پول نداریم
گوش بدارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
تازه شنیدم که داده او به یکی پول
تا که شما را، به این زند گول
چون بدهد بابی است آن که بگوید
دزد نباید شود، وزارت مسئول
کرده شما را به ما طرف که نماید
(شوشتری) را عدوی مردم دزفول
از چه قرارید ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
حرف من از روی منطقست و اساس است
حرف مرا فهمد آن که، نکته شناس است
ارث پدر ار، قوام السلطنه بخشید
بر ببرادرش، کز اواسط ناس است
دزد اگر نیست، خانه اش ز چه پولی:
گشته به پا، کو در آن مدام پلاس است
خواب و خمارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
ارث پدر گفتمت، به او نرسیده
جیب شما، ملت فقیر بریده
پارک بنا کرده، از تو رفته خراسان
هر چه که بوده، در آن دهات خریده
این همه پول از کجا رسیده به این مرد؟
کو بسپارد، به بانک های عدیده
خود بشمارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
روزی ازین روزها که روز حسابست
روز حساب، همین خجسته جنابست
باید از او این سئوال کرد که تو پول:
از چه ره آورده یی ترا چه جوابست؟
گفت: اگر ارث جدم است و فلان است
گو بنما فکر نان که خربزه آبست!
هان نگذارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
نیست در این «دسته بند»، مرد زبردست
مرد زبردست تر، ز دسته او هست
از پی اخراج او، چل و سه وکیل ار
چند دگر رأی داد و پاشد و بنشست:
سخت خورد او شکست و دسته او نیز
بشکند او را کمر، اگر چه نه بشکست
سنگ بیارید، ای کلانمدی ها!
دست درآرید ای کلانمدی ها!
«میرزاده عشقی»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
ای کلاه نمدی ها!
صفحه بدون محتوا!
محتوای مورد نظر شما به یکی از دلایل زیر از سایت حذف شده است:
- نشر این محتوا موجب نقض قوانین کپی رایت است.
- محتوا متعلق به این گوهر نبوده و یا صاحب آن شخص دیگری است.
- محتوا برای نشر عمومی مناسب نیست.
گوهر قبلی:سرگذشت تأثرآور شاعر
گوهر بعدی:مرگ دختر ناکام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.