هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر ناتوانی عقل در درک حقیقت وجود و عشق الهی است. شاعر از زاهد و عقل گرایی فاصله گرفته و عشق و مستی را راه رسیدن به حقیقت میداند. او از ناتوانی خود در برابر جذبههای عشق الهی سخن میگوید و سرانجام به صبا پیامی برای معشوق میسپارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده نیاز به درک و تجربه کافی دارد. همچنین برخی اشارات به می و مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱
مخوان ز دیرم به کعبه ی زاهد که برده از کف دل من آن جا
به ناله ی مطرب به عشوه ی ساقی به خنده ی ساغر به گریه ی مینا
به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمی شود طی
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
چو نیست بینش به دیده دل رخ ار نماید حقت چه حاصل
که هست یکسان به چشم کوران چه نقش پنهان چه آشکارا
چو نیست قدرت به عیش و مستی بساز ای دل به تنگ دستی
چو قسمت این شد ز خوان هستی دگر چه خیزد ز سعی بی جا
ربوده مهری چو ذره تابم ز آفتابی در اضطرابم
که گر فروغش به کوه تابد ز بیقراری درآید از پا
در این بیابان ز ناتوانی فتادم از پا چنان که دانی
صبا پیامی ز مهربانی ببر ز مجنون به سوی لیلا
همین نه مشتاق در آرزویت مدام گیرد سراغ کویت
تمام عالم به جستجویت به کعبه مومن به دیر ترسا
به ناله ی مطرب به عشوه ی ساقی به خنده ی ساغر به گریه ی مینا
به عقل نازی حکیم تا کی به فکرت این ره نمی شود طی
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
چو نیست بینش به دیده دل رخ ار نماید حقت چه حاصل
که هست یکسان به چشم کوران چه نقش پنهان چه آشکارا
چو نیست قدرت به عیش و مستی بساز ای دل به تنگ دستی
چو قسمت این شد ز خوان هستی دگر چه خیزد ز سعی بی جا
ربوده مهری چو ذره تابم ز آفتابی در اضطرابم
که گر فروغش به کوه تابد ز بیقراری درآید از پا
در این بیابان ز ناتوانی فتادم از پا چنان که دانی
صبا پیامی ز مهربانی ببر ز مجنون به سوی لیلا
همین نه مشتاق در آرزویت مدام گیرد سراغ کویت
تمام عالم به جستجویت به کعبه مومن به دیر ترسا
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.