هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق یار خود رنج میبرد. او از روزگار سیاه و عشق نافرجام خود شکایت دارد و احساس میکند که مانند غباری در باد پراکنده شده است. شاعر با تصاویر زیبا و احساسی، عمق درد خود را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۲۱
دل داد دامن از کف تا زلف یار خود را
هم روز ما سیه کرد هم روزگار خود را
چون صید دیده صیاد گیرد دلم طپیدن
هرجا که بینم از دور عاشق شکار خود را
کس برنداشت هرگز چون نقش پا ز خاکم
بر باد دادم آخر مشت غبار خود را
از سوز دل چنانم سرگرم در ته خاک
کز آه بر فروزم شمع مزار خود را
این بار از فراقت بیرون نمیبرد جان
مشتاق یافت ز آغاز انجام کار خود را
هم روز ما سیه کرد هم روزگار خود را
چون صید دیده صیاد گیرد دلم طپیدن
هرجا که بینم از دور عاشق شکار خود را
کس برنداشت هرگز چون نقش پا ز خاکم
بر باد دادم آخر مشت غبار خود را
از سوز دل چنانم سرگرم در ته خاک
کز آه بر فروزم شمع مزار خود را
این بار از فراقت بیرون نمیبرد جان
مشتاق یافت ز آغاز انجام کار خود را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.