هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از درد و رنج عشق سخن میگوید. شاعر از زخمهای عشق، نالههای جانسوز و انتظار کشیدن برای معشوق میسراید. او از فراق و بیقراری میگوید و این که عشق تمام وجودش را تسخیر کرده است. همچنین، شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیر عمیق او بر زندگی خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۲۳
از دیر و کعبه در عشق گر نبودم نشانی
کافیست بر جبینم گردی ز آستانی
هر دم فغانم آید جانسوزتر که چون نی
دارم ز زخم تیرت پر رخنه استخوانی
آهی که از تو دزدد در سینه خسته جانی
تیغیست در غلافی تیریست در کمانی
در گلشنی که نتوان بیناله یکدم آسود
کو فرصتی که بندم بر شاخی آشیانی
هر اختری سپهریست در حسن و اختر تو
آن اختری که دارد سرکشتر آسمانی
در وادی محبت آن رهروم که گاهی
از دور هم نبیند گردی ز کاروانی
از جورت ار ننالم غافل مشو که ما را
آه نهفته در دل تیریست در کمانی
رنگ شکسته ماست کز عشق رنگ بستست
ورنه بود بهاری دنبال هر خزانی
کامل عیار عشقت دیوانه من اما
میبایدت بسنگی هر لحظه امتحانی
در راه انتظارت گیرم چگونه آرام
نه صبری و شکیبی نه تابی و توانی
شادم که رفت در عشق سرمایهام بتاراج
سودای عاشقان را سودیست هر زیانی
مرغان ز عشق باشند تا نغمهسنج مشتاق
چون من کجا سراید مرغی بگلستانی
کز نالههای الوان آن بلبلم که دارد
با صد هزار دستان هر لحظه داستانی
کافیست بر جبینم گردی ز آستانی
هر دم فغانم آید جانسوزتر که چون نی
دارم ز زخم تیرت پر رخنه استخوانی
آهی که از تو دزدد در سینه خسته جانی
تیغیست در غلافی تیریست در کمانی
در گلشنی که نتوان بیناله یکدم آسود
کو فرصتی که بندم بر شاخی آشیانی
هر اختری سپهریست در حسن و اختر تو
آن اختری که دارد سرکشتر آسمانی
در وادی محبت آن رهروم که گاهی
از دور هم نبیند گردی ز کاروانی
از جورت ار ننالم غافل مشو که ما را
آه نهفته در دل تیریست در کمانی
رنگ شکسته ماست کز عشق رنگ بستست
ورنه بود بهاری دنبال هر خزانی
کامل عیار عشقت دیوانه من اما
میبایدت بسنگی هر لحظه امتحانی
در راه انتظارت گیرم چگونه آرام
نه صبری و شکیبی نه تابی و توانی
شادم که رفت در عشق سرمایهام بتاراج
سودای عاشقان را سودیست هر زیانی
مرغان ز عشق باشند تا نغمهسنج مشتاق
چون من کجا سراید مرغی بگلستانی
کز نالههای الوان آن بلبلم که دارد
با صد هزار دستان هر لحظه داستانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.