هوش مصنوعی:
این متن شعری در توصیف حمامی است که به دستور حاجی عبداله نیکوخصال ساخته شده است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تشبیهات هنری، به توصیف ویژگیهای معماری و فضای دلنشین این حمام میپردازد. از جمله توصیف آب گوارا، هوای معتدل، نور فراوان و زیباییهای آن که باعث زندهشدن جان میشود. در پایان نیز اشاره میکند که چنین حمامی در دوران بینظیر بوده است.
رده سنی:
15+
این متن دارای زبان ادبی و پیچیدهای است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به آشنایی با اصطلاحات شعری و ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۲ - تاریخ حمام
جناب حاجی نیکو خصال عبداله
که نام او به نکوئیست شهره ایام
کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین
ز نام نامی او گشته است صاحب نام
کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان
بدان صفت که با رواح زندهاند اجسام
کسی که در همه آفاق نیست مانندش
نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام
بدستیاری حق ریخت طرح حمامی
که نبودش ز نکوئی قرینه در ایام
درش دو مصرع موزون بود که هر دو بهم
چو جفت ابروی خوبان رسیدهاند تمام
کتابه در او یاد میدهد ز صفا
ز طرف روی نکویان و خط عنبر فام
نسیم بینه او میرسد مگر ز بهشت
که عطر بیز بود همچو بوی گل بمشام
ستون او که برعنایی آمده است علم
بسر و طعنه زند از نزاکت اندام
زرشک جدول آبش سزد که آب بقا
چو آب جدول شمشیر ایستد ز خرام
ز منبع آب بکیفیتی بهر حوضش
رود که باده لعلی ز آبگینه به جام
صفا ز جام بلورین سقف او در موج
بود چنانکه به پیمانه باده گلفام
به طاس او زند ار قرص ماه دم ز صفا
فتد چو پرتو خورشید طشت او از بام
عجب مدار ز فیض هوای معتدلش
که بازگشت کند جان رفته از اجسام
نظر بصافی آبش اگر کند از رشک
برنگ موج ز آب گهر رود آرام
نخواهد ار کند از آب او شکار صفا
بروی آب چرا موج گستراند دام
ز نوره خانه او بسکه نور میتابد
ز روشنی دم صحبست دروی اول شام
چو شد تمام ز لطف حق این خجسته بنا
که قاصر است ز تعریف او زبان در کام
نوشت خامه مشتاق بهر تاریخش
کسی ندیده بدوران مثال این حمام
که نام او به نکوئیست شهره ایام
کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین
ز نام نامی او گشته است صاحب نام
کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان
بدان صفت که با رواح زندهاند اجسام
کسی که در همه آفاق نیست مانندش
نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام
بدستیاری حق ریخت طرح حمامی
که نبودش ز نکوئی قرینه در ایام
درش دو مصرع موزون بود که هر دو بهم
چو جفت ابروی خوبان رسیدهاند تمام
کتابه در او یاد میدهد ز صفا
ز طرف روی نکویان و خط عنبر فام
نسیم بینه او میرسد مگر ز بهشت
که عطر بیز بود همچو بوی گل بمشام
ستون او که برعنایی آمده است علم
بسر و طعنه زند از نزاکت اندام
زرشک جدول آبش سزد که آب بقا
چو آب جدول شمشیر ایستد ز خرام
ز منبع آب بکیفیتی بهر حوضش
رود که باده لعلی ز آبگینه به جام
صفا ز جام بلورین سقف او در موج
بود چنانکه به پیمانه باده گلفام
به طاس او زند ار قرص ماه دم ز صفا
فتد چو پرتو خورشید طشت او از بام
عجب مدار ز فیض هوای معتدلش
که بازگشت کند جان رفته از اجسام
نظر بصافی آبش اگر کند از رشک
برنگ موج ز آب گهر رود آرام
نخواهد ار کند از آب او شکار صفا
بروی آب چرا موج گستراند دام
ز نوره خانه او بسکه نور میتابد
ز روشنی دم صحبست دروی اول شام
چو شد تمام ز لطف حق این خجسته بنا
که قاصر است ز تعریف او زبان در کام
نوشت خامه مشتاق بهر تاریخش
کسی ندیده بدوران مثال این حمام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مریم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - تاریخ فوت سیدمحمد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.