۲۲۰ بار خوانده شده

بخش ۱۷ - برآشفتن مروان به ولید به علت دست برداشتن از امام علیه السلام

چو شه سوی آرامگه شد چمان
برآشفت مروان به والی دمان

که ای بی خرد مرد ناهوشمند
تو را هر چه گفتم نیامد پسند

همی خوار مایه گرفتی تو کار
تفو باد برچون تو فرمانگذار

نبینی کز اینت چه آید همی
چه آشوب ازین کار زاید همی

بدو گفت والی که ای تیره بخت
همی بینمت دل چو فولاد سخت

بترس از جهاندار یزدان پاک
چه خواهی به دنیا درینم هلاک

به دارنده ی آشکار و نهان
که بخشندم ار ملک و مال جهان

نجویم ره فتنه انگیختن
به فرزند پیغمبر آویختن

تو خواهی که پور پیمبر شهید
شود تاکه خوشنود گردد یزید

هرآنکس که ریزد زکین خون او
نگردد به روز جزا سرخ رو

بدو گفت مروان پر از خشم و کین
کنون گر نگه داشتی پاس دین

نکو کردی ای میر فرمان تراست
سپس کاربند آنچه دانی سزاست

اگر آشکارا چنین کرد یاد
نهانش دگر بود آن بد نهاد

چو مروان پلیدی به گیتی نبود
به آل نبی زو چها رخ نمود

چو رفت از جهان زاده ی پور صخر
زقتل شه دین همی کرد فخر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۶ - برانگیختن مروان حکم ولید را در بیعت از امام و رفتن آنحضرت ازآنجا به خشم
گوهر بعدی:بخش ۱۸ - در نکوهش روزگار و مویه گری برسبط احمد مختار علیه صلوات الملک الجبار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.