هوش مصنوعی: در این متن، شخصی به نام مرجانه شاد از کار نستوده خود مژده می‌دهد. فردی بیدادگر از این مژده خوشحال می‌شود و از او درباره دو فرد بی‌پدر سوال می‌کند. مرجانه توضیح می‌دهد که آنها شبانگاه در خانه‌اش مهمان بوده‌اند و تمام گفت‌وگوهایشان را بازگو می‌کند. مرد بداندیش با شنیدن این حرف‌ها نرم شده و بر کودکان نگاه می‌کند و با وجود دشمنی‌هایش گریه می‌کند. سپس او حارث تیره‌بخت را سرزنش می‌کند که چرا مهمانانش را کشته است و تهدید می‌کند که جان او را بگیرد و بدنش را طعمه حیوانات کند. در پایان از یکی از حاضران می‌خواهد که فرمانش را بپذیرد.
رده سنی: 16+ متن حاوی موضوعات سنگین مانند خشونت، مرگ و سرزنش‌های اخلاقی است که برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است مناسب نباشد.

بخش ۷۶ - بردن حارث سر کودکان را در نزد ابن زیاد بد بنیاد

سبک تاخت زی پور مرجانه شاد
به نستوده کار خودش مژده داد

ازآن مژده بیدادگر شاد شد
زبند غمانش دل آزاد شد

بپرسید از وی که ای خوش خبر
کجا یافتی این دو تن بی پدر؟

بگفتا که در خانه ی خویشتن
شبانگاه بودند مهمان من

بگفت آنچه کردند گفت و شنود
مدار ایچ پنهان به من گوی زود

بد اندیش مردآنچه دید و شنید
همه یک به یک گفت با آن پلید

شگفتا که سنگین دل مرد شوم
زگفتار او نرم شد همچو موم

دمی برسر کودکان بنگریست
ابا آنهمه دشمنی ها گریست

سپس گفت با حارث تیره بخت
که ای دل تو را همچو پولاد سخت

ندیده است چشمی چو تو میزبان
که درخانه ی خود کشد میهمان

دل تیره ات چون رضا داد چون؟
که این نو رسان را کشیدی به خون

هم ای دون برون از تنت جان کنم
ددان را به جسم تو مهمان کنم

پس آنگه به یک تن از آن انجمن
بگفتا که بپذیر فرمان من
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۵ - کشتن حارث محمد را و مویه گری ابراهیم در سوگ برادر خود
گوهر بعدی:بخش ۷۷ - کشته شدن حارث بد نهاد به فرمان ابن زیاد بد بنیاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.