هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و حماسی است که در آن شاعر از عشق و وفاداری به امام حسین (ع) و یارانش سخن میگوید. شاعر خود را بندهای وفادار میداند که عشق پاک را از امام حسین آموخته و حاضر است در راه او فداکاری کند. همچنین، در بخشی از متن، به انتقاد از کسانی پرداخته میشود که در زمان سختی، امام حسین را تنها گذاشتند.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و حماسی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مذهبی نیاز به دانش پیشزمینه دارد.
بخش ۱۱۹ - برداشتن امام علیه السلام بیعت خویش را از بنی هاشم و پاسخ ایشان
رها کردم از بند پیمانتان
درود خدا برتن و جانتان
شما هم سوی منزل خویشتن
بگیرید ره زین بزرگ انجمن
از آن سروران شبل شیر خدای
سپهدار عباس رزم آزمای
به پوزش چنین گفت با شه سخن
که ای خاک پای تو دیهیم من
مرا بسته عشقت به یک تار موی
که بربسته شد راهم از چار سوی
کهین بنده در پیش تخت توام
به زنهار بیدار بخت توام
من این عشق پاک از تو آموختم
بربود تو بود خود سوختم
مران با وفا بنده ای را چو من
مکن سرو یازنده را از چمن
پس از آن جهانجوی پاکیزه خوی
بدانسان سرودند اخوان اوی
سپس با یلان عقیلی نژاد
بفرمود شه کای جوانان راد
ز کردار مسلم به هر دوجهان
شما سرفرازید و روشن روان
ازیدر هم اکنون سپارید گام
سوی تربت پاک خیرالانام
بگفتد: کای داور اولیا
گرانمایه سبط شه انبیا
پس ازتو نخواهیم پاینده گی
که نفرین سزد بر چنین زنده گی
پی یاری ات تا سر آید زمان
همه بسته داریم محکم میان
نه ماییم از دوده ی شیر حق؟
که بازوی دین بود و شمشیر حق؟
پسندی که بردوده ی پاک ننگ
زما آید ای شاه پیروز جنگ
گرفتیم عشق تو ای رهنما
نبسته است از شش جهت ره به ما
چه گوییم درپاسخ خلق باز
چو کردند ما را نکوهش طراز
که رفتید با داور خود حسین
کزو بودتان فخر در عالمین
چو پیش آمدش کارو رنجی بزرگ
سپردید اورا به چنگال گرگ؟
زهمراهی اش روی بر گاشتید
ورا زیر شمشیر بگذا شتید
چو اندر وفا دیدشان استوار
بدیشان بخواند آفرین شهریار
درود خدا برتن و جانتان
شما هم سوی منزل خویشتن
بگیرید ره زین بزرگ انجمن
از آن سروران شبل شیر خدای
سپهدار عباس رزم آزمای
به پوزش چنین گفت با شه سخن
که ای خاک پای تو دیهیم من
مرا بسته عشقت به یک تار موی
که بربسته شد راهم از چار سوی
کهین بنده در پیش تخت توام
به زنهار بیدار بخت توام
من این عشق پاک از تو آموختم
بربود تو بود خود سوختم
مران با وفا بنده ای را چو من
مکن سرو یازنده را از چمن
پس از آن جهانجوی پاکیزه خوی
بدانسان سرودند اخوان اوی
سپس با یلان عقیلی نژاد
بفرمود شه کای جوانان راد
ز کردار مسلم به هر دوجهان
شما سرفرازید و روشن روان
ازیدر هم اکنون سپارید گام
سوی تربت پاک خیرالانام
بگفتد: کای داور اولیا
گرانمایه سبط شه انبیا
پس ازتو نخواهیم پاینده گی
که نفرین سزد بر چنین زنده گی
پی یاری ات تا سر آید زمان
همه بسته داریم محکم میان
نه ماییم از دوده ی شیر حق؟
که بازوی دین بود و شمشیر حق؟
پسندی که بردوده ی پاک ننگ
زما آید ای شاه پیروز جنگ
گرفتیم عشق تو ای رهنما
نبسته است از شش جهت ره به ما
چه گوییم درپاسخ خلق باز
چو کردند ما را نکوهش طراز
که رفتید با داور خود حسین
کزو بودتان فخر در عالمین
چو پیش آمدش کارو رنجی بزرگ
سپردید اورا به چنگال گرگ؟
زهمراهی اش روی بر گاشتید
ورا زیر شمشیر بگذا شتید
چو اندر وفا دیدشان استوار
بدیشان بخواند آفرین شهریار
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۸ - برداشتن امام بیعت خویش را از اصحاب و رفتن گروهی از ایشان
گوهر بعدی:بخش ۱۲۰ - بار دیگر برداشتن امام بیعت از انصار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.