هوش مصنوعی:
شهریار در خیمهای نشسته و در فکر یار است. در خواب، رویایی میبیند که در آن سگهایی به او حمله میکنند. سپس پیامبری با گروهی از فرشتگان نزد او میآید و پیامی از سوی خداوند میآورد. پیامبر شیشهای سرخ در دست دارد که نماد خون شهریار است و برای بخشش گناهان احباب به خداوند تقدیم میشود. این رویا باعث ناله و فغان اطرافیان میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نمادین است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی مفاهیم مانند گناه، بخشش، و تقدیم خون برای کودکان قابل درک نباشد.
بخش ۱۲۷ - خواب دیدن امام(ع)درشب عاشورا
ز سویی به خیمه درون شهریار
نشسته ز سرتا قدم محو یار
به پایان آن شب شه کامیاب
جهان بین زانی شدش گرم خواب
سراسیمه برداشت ازخواب سر
دو رخساره از آب بیننده تر
بفرمود کاین دم بدیدم به خواب
سگی چند آرند بر من شتاب
سگ ابلقی زان سگان بیشتر
زهر سوی برمن شدی حمله ور
برآنم کسی که سر پر خرد
برد سوی سالار لشگر چه رد؟
بزاده است نستوده اهریمنش
سراپا پلید است و تیره تنش
درآن دم پیمبر بیامد ز اوج
به همراه او از ملک فوج فوج
مرا گفت: کاین قدسیان سربه سر
به امر خداوند پیروزگر
ابا من فرود از فراز آمدند
روان تو را پیشباز آمدند
به مینو شب دیگر آیی چمان
منم میزبان و تویی میهمان
بدیدم همی قدسیان را چو من
رده در رده اندر آن انجمن
سروشی از آن جمله در پیش وصف
یکی شیشه ی سرخ بودش به کف
که این روح پاک ای شه هر چه هست
زبهر چه این شیشه دارد به دست؟
نبی گفت: این قدسی از آسمان
به امر خدای زمین و زمان
بیاورده این شیشه ی تابناک
که ریزند خون تو را چون به خاک
ببوسد تن چاک چاک تو را
کند اندر و خون پاک تو را
ازآن پس برد سوی عرش برین
سپارد به دست جهان آفرین
برای گنهکار احباب ما
نگهدارد آنرا امانت خدا
زگفتار آن شهریار جهان
برآمد زیاران به گردون فغان
نخستین خیابان این نغز باغ
که ازهرگلشن دردل لاله داغ
به عون جهاندار انجام یافت
زپرداخت آن دلم کام یافت
نشسته ز سرتا قدم محو یار
به پایان آن شب شه کامیاب
جهان بین زانی شدش گرم خواب
سراسیمه برداشت ازخواب سر
دو رخساره از آب بیننده تر
بفرمود کاین دم بدیدم به خواب
سگی چند آرند بر من شتاب
سگ ابلقی زان سگان بیشتر
زهر سوی برمن شدی حمله ور
برآنم کسی که سر پر خرد
برد سوی سالار لشگر چه رد؟
بزاده است نستوده اهریمنش
سراپا پلید است و تیره تنش
درآن دم پیمبر بیامد ز اوج
به همراه او از ملک فوج فوج
مرا گفت: کاین قدسیان سربه سر
به امر خداوند پیروزگر
ابا من فرود از فراز آمدند
روان تو را پیشباز آمدند
به مینو شب دیگر آیی چمان
منم میزبان و تویی میهمان
بدیدم همی قدسیان را چو من
رده در رده اندر آن انجمن
سروشی از آن جمله در پیش وصف
یکی شیشه ی سرخ بودش به کف
که این روح پاک ای شه هر چه هست
زبهر چه این شیشه دارد به دست؟
نبی گفت: این قدسی از آسمان
به امر خدای زمین و زمان
بیاورده این شیشه ی تابناک
که ریزند خون تو را چون به خاک
ببوسد تن چاک چاک تو را
کند اندر و خون پاک تو را
ازآن پس برد سوی عرش برین
سپارد به دست جهان آفرین
برای گنهکار احباب ما
نگهدارد آنرا امانت خدا
زگفتار آن شهریار جهان
برآمد زیاران به گردون فغان
نخستین خیابان این نغز باغ
که ازهرگلشن دردل لاله داغ
به عون جهاندار انجام یافت
زپرداخت آن دلم کام یافت
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۲۶ - دربیان روایت ابن نما منقول از هلال بن نافع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.