هوش مصنوعی:
در این متن، گروهی پس از سفری طولانی به نزدیکی یثرب میرسند. ام کلثوم به زینب (س) اشاره میکند که یک مرد سالخورده در این سفر رنج زیادی کشیده است بدون آنکه سودی ببرد. زینب در پاسخ بیان میکند که جز زیورآلاتی اندک برای دختران، چیزی برای تقدیر از او ندارند و از او میخواهد که این هدیه ناچیز را بپذیرد. نعمان نیز در پاسخ، با گریه میگوید که او این رنج را برای مال نکشیده، بلکه برای رضای خدا بوده و تنها آرزویش این است که از خاندان رسول جدا نشود. در پایان، آل رسول به او آفرین میگویند.
رده سنی:
14+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و مذهبی است و استفاده از زبان شعرگونه ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند فداکاری، قناعت و ارتباط با خاندان پیامبر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۱۱۲ - رفتن اهل بیت(ع)از کربلا به مدینه
به نزدیک یثرب چو زان راه دور
رسیدند و بنهفت رخساره هور
به زینب (س) چنین ام کلثوم گفت
که ای با مهین مام در رتبه جفت
بسی رنج برد این کهن سال مرد
ز ما اندرین راه سودی نخورد
به پاداش این خدمت بی شمار
به نعمان مر انعام باشد به کار
بدو گفت بانو ز مال جهان
نداریم ما آشکار و نهان
جز آویزه ی گوش و خلخال چند
که این دختران راست ای مستمند
نمانده به ما چیز دیگر به جای
بگیر و فرستش بدان پاک رای
بگو تا بگویند با وی زمن
که شرمنده ام از تو ای موتمن
تو این هدیه ی کم ز ما در پذیر
اگر خرد شد خرده بر ما مگیر
که از بیش و کم غیر این مختصر
نداریم از مال چیز دگر
و گرنه به پاداش رنج دراز
تو را کردمی از جهان بی نیاز
چو انعام بانو به نعمان رسید
ز گوینده پیغام او را شنید
نپذرفت و با گریه گفتا بدو
که از من بدان بانوی دین بگو
که ای پرده گی اختر برج دین
منم از شما خانه زادی کمین
نبردم من این رنج از بهر مال
بدم کام خوشنودی ذوالجلال
همین خواهشم هست از بانوان
که گردم به دیگر سرا چون روان
بخواهند از بهر من از خدا
کزین خاندانم نسازد جدا
نمودند آل رسول امین
به کردار و گفتار او آفرین
بشیر ابن جذلم چنین گفته باز
که چون با حریم خدیو حجاز
رسیدند و بنهفت رخساره هور
به زینب (س) چنین ام کلثوم گفت
که ای با مهین مام در رتبه جفت
بسی رنج برد این کهن سال مرد
ز ما اندرین راه سودی نخورد
به پاداش این خدمت بی شمار
به نعمان مر انعام باشد به کار
بدو گفت بانو ز مال جهان
نداریم ما آشکار و نهان
جز آویزه ی گوش و خلخال چند
که این دختران راست ای مستمند
نمانده به ما چیز دیگر به جای
بگیر و فرستش بدان پاک رای
بگو تا بگویند با وی زمن
که شرمنده ام از تو ای موتمن
تو این هدیه ی کم ز ما در پذیر
اگر خرد شد خرده بر ما مگیر
که از بیش و کم غیر این مختصر
نداریم از مال چیز دگر
و گرنه به پاداش رنج دراز
تو را کردمی از جهان بی نیاز
چو انعام بانو به نعمان رسید
ز گوینده پیغام او را شنید
نپذرفت و با گریه گفتا بدو
که از من بدان بانوی دین بگو
که ای پرده گی اختر برج دین
منم از شما خانه زادی کمین
نبردم من این رنج از بهر مال
بدم کام خوشنودی ذوالجلال
همین خواهشم هست از بانوان
که گردم به دیگر سرا چون روان
بخواهند از بهر من از خدا
کزین خاندانم نسازد جدا
نمودند آل رسول امین
به کردار و گفتار او آفرین
بشیر ابن جذلم چنین گفته باز
که چون با حریم خدیو حجاز
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۱ - رفتن اهل بیت به کربلا
گوهر بعدی:بخش ۱۱۳ - رفتن بشیر ابن جذلم برای خبر دادن به اهل مدینه به فرمان امام(ع)و باقی آن واقعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.