هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و عرفانی است که با استفاده از صنعت تکرار و سه‌گانه‌ها، احساسات شاعر را نسبت به معشوق و جهان اطراف بیان می‌کند. شاعر از زیبایی‌های طبیعت، عشق، جدایی، و مفاهیم معنوی سخن می‌گوید و با ذکر سه‌گانه‌های مختلف، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و واژگان پیچیده، سطح خوانش را بالاتر می‌برد و مناسب مخاطبان با دانش ادبی متوسط به بالا است.

شمارهٔ ۳

سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا
یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا

سه نام یافتم از ساعت جدایی او
یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها

منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل
یکی درست و دوم محکم و سوم یکتا

به زلف و عارض و خط، آن مه خَتا و خُتن
یکی شَبَه است و دوم بُسد و سوم مینا

سه بقعه از دو رخش صد هزار فخر کنند
یکی طراز و دوم خَلُّخ و سوم یغما

جبین و روی و میانش ز روی نعت و صفت
یکی مه است و دوم زهره و سوم جوزا

سه گوهر است که بستد لطافت از سه گهر
یکی ز آب و دوم ز آتش و سوم ز هوا

همیشه با سه صفت مانده ام ز فرقت او
یکی اسیر و دوم واله و سوم شیدا

ز سرو و ماه و پری حسن او جدا کردست
یکی جمال و دوم صورت و سوم بالا

به روی و ساعد و سینه خجل شدند از وی
یکی حریر و دوم حُله و سوم دیبا

سه نام یافت دو رخسار او ز حور و پری
یکی لطیف و دوم طرفه و سوم زیبا

مگر ز روی و لب و کوی او به رشک درند
یکی بهشت و دوم کوثر و سوم حورا

سه چیز در حسدند از دو دست نجم الدین
یکی فرات دوم دجله و سوم دریا

علی بِن عمر آنکو به قدر و جاه و سخاست
یکی تمام و دوم عالی و سوم والا

گذشت همت و رای و محل او ز سه چیز
یکی ز شمس و دوم ز اختر و سوم ز سما

به فضل و کلک و کفَش مقتدی سه طایفه اند
یکی قضاه و دوم ساده و سوم امرا

نعیم و ناز و نیاز از عطای او شده اند
یکی نهان و دوم ظاهر و سوم پیدا

به صد هزار زبان شاکرند از او سه گروه
یکی حکیم و دوم عاقل و سوم دانا

سحاب و بحر و صدف شد ز فضل و طبع و کفَش
یکی حقیر و دوم طیره و سوم رسوا

خلاص داد کفش اهل فضل را ز سه چیز
یکی ز شر و دوم ز آفت و سوم ز بلا

ز قدر و رتبت و دیدار او همی نازند
یکی سپهر و دوم اختر و سوم دنیا

هزار گونه بزرگیش هست و نیست سه چیز
یکی همال و دوم همبر و سوم همتا

سه گونه عیب نگردد به گرد وعده او
یکی خلاف و دوم نسیه و سوم فردا

ز معن و جعفر و فضل اندر او سه چیز پدید
یکی خصال و دوم سیرت و سوم سیما

ایا گرفته هنر در دل و کف و قلمت
یکی مکان و دوم منزل و سوم ماوا

ز دین و بیّنت و حجت تو ترسانند
یکی جهود و دوم ملحد و سوم ترسا

ز مجد دین که ز جدش سه جای جاه گرفت
یکی حجاز و دوم مکه و سوم بطحا

به قدر و جاه و جلالت گواه او شده اند
یکی نبی و دوم حیدر و سوم زهرا

ز خلق و خلق و خصالش به حشر فخر کنند
یکی رسول و دوم آدم و سوم حوا

همیشه حرمت او را ز پادشا سه مدد
یکی مثال و دوم خلعت و سوم طغرا

زمین سه چیز ندارد چو عزم و ذکر و دلت
یکی ثبات و دوم بسطت و سوم پهنا

به عز و فخر و بزرگی رسیده اند از تو
یکی تبار و دوم دوده و سوم آبا

رسید موسم نوروز و تازه گشت سه جای
یکی جهان و دوم سبزه و سوم صحرا

شدند باغ و زمین و چمن ز فر بهار
یکی جوان و دوم تازه و سوم برنا

ز لحن بلبل و قمری گریختند سه چیز
یکی غراب و دوم شدت و سوم سرما

به باغ و راغ ز مَستان سه چیز پیدا شد
یکی خروش و دوم زحمت و سوم غوغا

سه شهر در حسدند از بهار و باغ و چمن
یکی دمشق و دوم ششتر و سوم صنعا

مرا به بلبل عاشق سه چیز عاشق کرد
یکی نوا و دوم نغمه و سوم آوا

جوان کنند خرف را همی سه چیز لطیف
یکی بهار و دوم سبزه و سوم صهبا

همیشه باد بهار و سپهر و اختر و دهر
یکی رهیت و دوم چاکر و سوم مولا

بدین قصیده که دارد ز نیکویی سه صفت
یکی بدیع و دوم معجز و سوم غرا

به سوی طایف و کرمان و بصره آوردم
یکی اَدیم و دوم زیره و سوم خرما

همیشه تا بود از چشم ما سه چیز نهان
یکی پری و دوم جنت و سوم عنقا

نهان مباد سه چیز از مکان حضرت تو
یکی بقا و دوم دولت و سوم نعما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۴۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.