۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

عید است و حق عید بباید شناختن
وز باده نوش کردن و بربط نواختن

شرع است حق روزه به طاعت گزاردن
شرط است حق عید به عشرت شناختن

اکنون که چنگ و نای به یک جای ساختند
وقت است وقت با قدح باده ساختن

چوگان زلف و گوی زنخدان یار گیر
در روز عید رسم بود گوی باختن

بر اسب باده سوی طرب تاختن بریم
زیرا به عید رسم بود اسب تاختن

گر کینه آختن ز ره و رسم عادت است
از غم سزد به قوت می کینه آختن

ور سر فراختن ز بزرگی و همت است
باید به مدح صدر اجل سر فراختن

مخدوم ساده سید مشرق که کار اوست
ناصح عزیز کردن و حاسد گداختن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.