هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری بیانگر درد فراق و رنج ناشی از جدایی و تغییر احوال دوست است. شاعر از تبدیل دوستی به دشمنی، شکست عهد و پیمان، و اشتیاق فراوان به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، او از ناامیدی و اندوه خود می‌نویسد و اشاره می‌کند که حتی زاهد و برهمن از رفتار او شرمسار شده‌اند. در پایان، شاعر از خنده و شادی دوری می‌جوید و لب خود را وقف شیون و اندوه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۳۳

به خاطرم گله یی گشت و دوست دشمن شد
دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد

چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد
ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد

مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت
چراغ دیده نمی داشت دیر روشن شد

در اشتیاق تو چندان صنم صنم گفتم
که شرمسار ز خود زاهد و برهمن شد

سر از عنان تو گفتم برون توانم برد
کمند پا و سرم طرف جیب و دامن شد

کشید بر در و دیوار بوستان خطی
که گل ملول ازین بلبلان گلشن شد

مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست
لب ملول «نظیری » که وقف شیون شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.