هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوریدگی خود می‌گوید که او را به جنون کشانده و در جست‌وجوی معشوق، سرگردان جهان کرده است. او از بی‌قراری، سفرهای بی‌پایان و ناتوانی در یافتن آرامش سخن می‌گوید و از این که عشق، عقلش را ربوده است شکایت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند جنون و سرگردانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۴۵۳

به جست و جوی تو سرتاسر جهان بدوم
چنان که باد به هر سو دود چنان بدوم

ز بس ز شوق تو شوریده ام نمی دانم
که بر زمین بدوم یا بر آسمان بدوم

ز جهل ره بر پیران نکته یابم نیست
به لهو در صف طفلان خرده دان بدوم

کس از قبیله ما رند و عشقباز نبود
نصیب بود که دنبال این و آن بدوم

ضرور شد پی روزی شدن چه دانستم
کزین کران جهان تا بدان کران بدوم

شدم به جهد که آسوده گردم از منزل
کجا گمان که به منزل رسم همان بدوم

به گرد توسن مردی نمی رسم تا کی
به شرق و غرب پذیرای کاروان بدوم

نکرد بخت به معموره ای سبکبارم
چو ناله چند ز غم توشه بر میان بدوم

چنان ربوده «نظیری » جنون عشقم عقل
که بر زمین پی ماه و بر آسمان بدوم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.