۱۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱ - آغاز

سپهر قدرا بر درگهت «نظیری » را
گمان نبود که بیند به کام دل دشمن

اگرچه دل که ز پیوند تو بریده شود
به راحتش نتوان دوختن به صد سوزن

به عده تو نشستم پری وشی زادم
که خاطرم به عطای تو بود آبستن

دمی به نظم جواهر کنار و کف بگشا
که رشته زیر زبانم گسسته در عدن

دگر به سوی سخن زین غضب نمی آیی
که من به دقت مدح تو درشدم به سخن

تو گر ز راه سخن در روی به مدحت خویش
به آن زمان به طریق ادب برانم من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - این قطعه در تاریخ فوت جلال الدین اکبر پادشاه گفته شده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.