۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

تا چند ای ستمگر تاراج مال و جانها؟
برخورد بزن دو روزی ای برق خان و مانها

چون ناوک فغانم، هردم ز دل نخیزد؟
قد از کشاکش چرخ، گردید چون کمانها

باز سفید پیری اینک رسید ز آن رو
مرغان عقل و حس رم کردند از آشیانها

موی سفید نبود، ما را به سر ز پیری
بهر سفید گوییست در پند ما زمانها

ما را نماند در کام، دیگر اثر ز دندان
این سفره را فشاندیم، زین خورده استخوانها

چون پیریم شکسته است در یکدگر ببینید
چندین بخود مباشید مغرور ای جوانها

واعظ مدار صحبت، اکنون به هرزه گوییست
در عهد ما خموشی حرفیست بر زبانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.