هوش مصنوعی: این شعر از بهاری سرد و غمگین سخن می‌گوید که با یاد عزیزان و دردهای عاطفی همراه است. شاعر از غم‌های زندگی، مهمان‌نوازی، رزق و روزی، و اهمیت دعای دردمندان برای شفا سخن می‌گوید. همچنین، تأکید بر ارزش بخشش و احسان دارد و از فراموشی به عنوان راهی برای رهایی از دغدغه‌های دنیوی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند درد فراق، رزق و روزی، و ارزش احسان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۳

بهار ما، نفس سرد و، چشم گریان است
گل سر سبد سینه، داغ جانان است

ز بس که هر طرفم نوگلیست، در چشمم
برنگ خواب بهاری، نگه پریشان است

شود ز صحبت احباب، چشم دل روشن
چراغ غمکده ما صفای یاران است

مبند بر رخ یاران، در گشاد جبین
کلید روزی هر خانه، پای مهمان است

چه غم ز رزق؟ که در هر خرابه بدنی
تنوره دهن و، آسیای دندان است

کریم قیمت توفیق جود اگر داند
قبول کردن احسان، جزای احسان است!

رهی پی طلب رزق به ز نرمی نیست
برای شیر لب طفل به ز دندان است

هلاک کرد مرا فکر کارهای جهان
بدادم آنکه تواند رسید، نسیان است

شفا طلب ز دواها کنند واعظ لیک
شفای ما ز دعاهای دردمندان است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.