هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مفاهیمی مانند عشق، دل‌بستگی، حسرت و جنون می‌پردازد. شاعر از سراب، موج، دل نالان و داغ عقل سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که گاهی پایبندی به علایق و دلبستگی‌ها مانع پیشرفت و رهایی می‌شود. همچنین، از نگاه یغما و حسرت چشم پرفسون یاد می‌کند که اثری عمیق بر دل گذاشته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مضامین مانند «جنون» و «حسرت» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۰۴

خوشا سراب که، پا از عدم برون نگذاشت
قدم چو موج، درین بحر نیلگون نگذاشت

از آن جرس زته دل همیشه نالان است
که پا زحلقه دلبستگی برون نگذاشت

بس است بر جگر عقل داغ این معنی
که پا به دام علایق کسی از جنون نگذاشت

خرام ناز، بسردی رسد، که از تمکین
چو شمع ریشه اش از خویش پا برون نگذاشت

چنان گذشت زدل آن نگاه یغمایی
که غیر حسرت آن چشم پرفسون نگذاشت

سری کشید بهر کوچه گرچه واعظ ما
ولی قدم ز سرکوی او برون نگذاشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.