هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان درد و رنج عشق و جدایی می‌پردازد. شاعر از ناله‌های خود، غم جانان، و ناکامی‌های دنیوی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی شادکامی‌های دنیا نیز نمی‌توانند این غم را از او بگیرند. او از ایمان و عقل به عنوان راه‌های رهایی از غم دنیا یاد می‌کند و در نهایت، پندهای واعظ را بی‌اثر می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد جدایی و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۰۹

گریه خونین ترا از ناله های ما گرفت
عاقبت دل خون خود، زآن نرگس شهلا گرفت

کرد از چنگ غم دنیا گریبان را رها
تا بدست عقل، مجنون دامن صحرا گرفت

شادکامی های عالم گر یکی سازند دست
کی توانند ای غم جانان ترا از ما گرفت

هرچه از ما برد گیتی، کردمش از جان حلال
زور ایمان کو که بتوانم دل از دنیا گرفت؟

کام می جویی ز گیتی؟ جز ز پستی دم مزن
کز ره پستی توانی گوهر از دریا گرفت

پشت گردانند طاقتها، چو آرد عشق رو
پیش سودای تو نتوانند سرها پا گرفت

حرف واعظ هر دم از شاخی به شاخی میپرد
پند او کی میتواند در دل ما جا گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.