۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۰

گاهی سری بخاطر غمناک میکشی
دامان حسن خویش، برین خاک میکشی

پنداشتم که سایه نخل بلند تست
آن طره سیاه که بر خاک میکشی

اوهم بدام خواهش خود میکشد ترا
صیدی اگر بحلقه فتراک میکشی

چون شعله بهر یکدمه گردنکشی ز کبر
تا چند منت خس و خاشاک میکشی؟!

بگل علاقه زین تن ناپاک ای نفس!
دامن چو گردباد، چه بر خاک میکشی؟!

واعظ بخویش پیچی اگر در ره سلوک
چون گرد باد رخت بر افلاک میکشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.