هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دیوانگی سخن می‌گوید، با تصاویری مانند پروانه‌های دور شمع رخت، شیشه و ساغر، و زلف یار. شاعر از احساسات شدید و تضاد بین عشق و خرد می‌نویسد و از تأثیر عمیق معشوق بر دل‌ها یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۰۰

چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی
شیشه نگذارد بساغر، خدمت پیمانگی

سازدت آزاد از بند قبا دیوانگی
از گریبان، طوق بر گردن نهد فرزانگی

بسکه جا کرده است در دل، تار تار سنبلش
میکنند امروز، دلها زلف او را شانگی

بر می گلگون کشد خمیازه چون لعل لعبت
شیشه را دل خون شود از حسرت پیمانگی

خشک میماند بجا از شورش توفان من
سیل اگر واعظ، کند با من شبی همخانگی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.