۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۵

زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:
که هست نور و صفا بیش در پریشانی

ندیده در دل روشندلان، کسی غم دل
نهفته آینه در خویش، چین پیشانی

ز باز گشتن باران ز ابر، دانستم
تلاش مرتبه می آورد پشیمانی

سری که از در حق دیده سجده واری رو
هزار حیف که آید فرو بسلطانی!

شد ار تو قدر سخن کم، ببند لب واعظ
که گشته قیمت کالا کم، از فراوانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.