۲۲۲ بار خوانده شده
«یوسف » مصر نکویی، از جهان
رفت و، چشم عالمی گرینده است
حلقه در گوش نوازشهای اوست
نام حاتم در جهان تازنده است
هرکجا آزاده مردی در جهان
هست، از جان و دل او را بنده است
کهنه گرگ روزگار بی وفا
کم چنین «یوسف » بچاه افگنده است
از پی تاریخ، میگردید فکر
زآنکه هر جوینده یی یابنده است
ناگهانم هاتفی گفتا: چرا
فکر تاریخت برنج افگنده است؟
چون جهان را پشت پا زد، خود بگفت:
«مردم، اما نام نیکم زنده است »!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
رفت و، چشم عالمی گرینده است
حلقه در گوش نوازشهای اوست
نام حاتم در جهان تازنده است
هرکجا آزاده مردی در جهان
هست، از جان و دل او را بنده است
کهنه گرگ روزگار بی وفا
کم چنین «یوسف » بچاه افگنده است
از پی تاریخ، میگردید فکر
زآنکه هر جوینده یی یابنده است
ناگهانم هاتفی گفتا: چرا
فکر تاریخت برنج افگنده است؟
چون جهان را پشت پا زد، خود بگفت:
«مردم، اما نام نیکم زنده است »!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - تاریخ ساختمان طاقی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - در تاریخ ایالت یافتن خانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.