۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴ - در سوگ و تاریخ مرگ میرباقر

چراغ دلم «میرباقر» که داشت
زسیماش نور سیادت ظهور

بعشرت سرای بقا بار بست
از این محنت آباد دار غرور

شد از رفتن او، ز جانها قرار
شد از غیبت او ز دلها حضور

ز زهر غمش، عالمی تلخکام
ز درد فراقش، جهانی بشور

بمحنت سرایی که اینش بقاست
چرا دل نهد مرد صاحب شعور؟!

ز بس شادیش با غم آمیخته است
نداند کسی ماتمش را ز سور!

چو تیر از کمانخانه چرخ پیر
بود راستان را بسرعت عبور

جهان را خدنگی بترکش نماند
کمان فلک را، همانست زور

چو تاریخ فوتش، من دردمند
طلب کردم، از خاطر نا صبور

بخاک از دعا روی اخلاص سود
بگفتا که:«قبرش بود پر ز نور»!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳ - در نوشدن گلدسته و گنبذ روضه یی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ فتح قندهار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.