هوش مصنوعی:
این متن در مدح و ستایش نجف قلی خان، حاکم قندهار، است که به عدالت و قدرت او اشاره دارد. او به عنوان حاکمی عادل و نیرومند توصیف شده که دشمنانش را سرکوب میکند و دوستانش را حمایت مینماید. همچنین، به تأثیر عدالت او در آبادانی قندهار و ترس دشمنان از او پرداخته شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم تاریخی و سیاسی است و ممکن است برای درک کامل آن، نیاز به دانش پایهای از تاریخ و ادبیات فارسی باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ فتح قندهار
شاه جم حشمت «سلیمان » جاه
که بود چشم بد ز ملکش دور
آن که باشد ز پرتو مهرش
چون دل دوستان جهان پر نور
بسکه دارد بحال خلق نظر
نیستش جرم مجرمان منظور
گاه از آن شعله ور شود غضبش
کز کمان ستم ستاند زور
تخم شورش ز بس فگند از دهر
غیر دیوانه کس ندارد شور
اهل آزار بسکه زو ترسند
نیش پنهان شده است در زنبور
گشته در روزگار معتدلش
از طبایع ز بس گرفتن دور
آب شمشیر او، مگر گیرد
آتش چشم دشمن مغرور
او «سلیمان » و هند وادی نمل
گر سپاهش بر آن کنند عبور
دور نبود ز هندیان دغا
گر بسوراخ در خزند چو مور
ز آب عدل «نجف قلی خان » کرد
کشور «قندهار» را معمور
آن بمردی زبانزد عالم
و آن بجوهر مسلم جمهور
نیست از ضبط او در آن کشور
سرکشی غیر خوشه را مقدور
کس در او از ضعف پروریش
نتواند گرفت دانه ز مور
خصم اگر برد جان زتیغش، کرد
زنده از گرد کلفتش در گور
برق تیغش چو داغ لاله کند
دشمن روسیاه را محصور
خصم در کین او دو دل گردد
تیغ او در دلش کند چو خطور
بر عدو از نهیب او، گردد
وسعت هند همچو دیده مور
این ایالت، براو مبارک باد
آن ولایت ز عدل او معمور
بر احبا همیشه فیض رسان
بر اعادی مظفر و منصور
دوستش، سربلند باد و عزیز
دشمنش، دلشکسته و مقهور
مرو سان چون ز عدل و احسانش
گشت دارالقرار، دار سرور
گفت واعظ برای تاریخش:
«شد ازو قندهار هم معمور»
که بود چشم بد ز ملکش دور
آن که باشد ز پرتو مهرش
چون دل دوستان جهان پر نور
بسکه دارد بحال خلق نظر
نیستش جرم مجرمان منظور
گاه از آن شعله ور شود غضبش
کز کمان ستم ستاند زور
تخم شورش ز بس فگند از دهر
غیر دیوانه کس ندارد شور
اهل آزار بسکه زو ترسند
نیش پنهان شده است در زنبور
گشته در روزگار معتدلش
از طبایع ز بس گرفتن دور
آب شمشیر او، مگر گیرد
آتش چشم دشمن مغرور
او «سلیمان » و هند وادی نمل
گر سپاهش بر آن کنند عبور
دور نبود ز هندیان دغا
گر بسوراخ در خزند چو مور
ز آب عدل «نجف قلی خان » کرد
کشور «قندهار» را معمور
آن بمردی زبانزد عالم
و آن بجوهر مسلم جمهور
نیست از ضبط او در آن کشور
سرکشی غیر خوشه را مقدور
کس در او از ضعف پروریش
نتواند گرفت دانه ز مور
خصم اگر برد جان زتیغش، کرد
زنده از گرد کلفتش در گور
برق تیغش چو داغ لاله کند
دشمن روسیاه را محصور
خصم در کین او دو دل گردد
تیغ او در دلش کند چو خطور
بر عدو از نهیب او، گردد
وسعت هند همچو دیده مور
این ایالت، براو مبارک باد
آن ولایت ز عدل او معمور
بر احبا همیشه فیض رسان
بر اعادی مظفر و منصور
دوستش، سربلند باد و عزیز
دشمنش، دلشکسته و مقهور
مرو سان چون ز عدل و احسانش
گشت دارالقرار، دار سرور
گفت واعظ برای تاریخش:
«شد ازو قندهار هم معمور»
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴ - در سوگ و تاریخ مرگ میرباقر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶ - تاریخ تعمیر گنبذی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.