هوش مصنوعی: این شعر از خضر پنداری، بیانگر احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر است. او از زندگی سخت و پررنج خود می‌گوید که مانند ماهی یا سمندر در آب نیست، بلکه عمرش در آتش و آب سپری شده است. شاعر از ناامیدی، غم و اندوه، و احساس تنهایی سخن می‌گوید و از همدردی دیگران ناامید است. او همچنین به ظلم و ستم اشاره می‌کند و از اشک‌های خود به عنوان نمادی از رنج‌هایش یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند ظلم و رنج ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۸

خضر پنداری نهانی کرده قدری می در آب
ورنه کی بودی بقای زندگانی کی در آب

نیستم ماهی، سمندر نیز، لیک از چشم ودل
رفت ایامم در آتش، گشت عمرم طی در آب

مردم چشم مرا گرخانه ویران شد چه شد
دیر کی پاید بنائی را که باشد پی در آب

حالم ای همدم مپرس از آه سرد و موج اشک
خود چه باشد حال مسکینی که باشد وی در آب

آه و اشک من اگر بر کوه و وادی بگذرد
کوه خون گرید بقم روید بجای نی در آب

غم نخورد ار چشم لیلی بر دل مجنون نسوخت
نجد بگذارد در آتش غرق گردد حی در آب

تا کمر در آبم از تردامنی ساقی بده
آب آتشگون که لطفی تازه دارد می در آب

شه بر آب چشم مظلومان نبخشد ور نه من
صد ره از اشک تظلم غرق کردم ری در آب

غیر گو خوش زی که با یغما در آن کوه زآه و اشک
هم من افتادم در آتش، غرق شد هم وی در آب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.