هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از عشق، رنج‌های عاشقی، و ناامیدی‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دلبری با چهره گلگون یاد می‌کند که رنگ‌آمیزی آن نه از شراب، بلکه از خون عاشق است. شاعر به اسطوره‌های عاشقانه مانند فرهاد و شیرین اشاره می‌کند و از بی‌وفایی معشوق و ناعادلانه بودن دنیا شکایت دارد. همچنین، او از تضادهای زندگی و ناهماهنگی‌های آن می‌نالد و در نهایت به خرابات و می‌نوشی پناه می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، اشارات به اساطیر، و مضامین فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشند.

شمارهٔ ۳۱

چهره دلبر و من گلگون است
لیک آن ازمی و این از خون است

گرنه بر کشته فرهاد گذشت
اسب شیرین زچه رو گلگون است

خون بود قسمت چشم و لب ما
تالب و چشم بتان میگون است

این شفق نیست که هر شام و سحر
خون من در قدح گردون است

می کند از رخ لیلی منعم
واعظ شهر مگر مجنون است

ترسم از جور بتان پیشه کنم
بی وفائی که ندانم چون است

سان دل هاست شه حسن ترا
خط مگر درصدد شبخون است

سرو گفتم قد موزون تو را
آه از این طبع که ناموزون است

دانیم خرقه پرهیز چه شد
در خرابات به می مرهون است

می رود از پی ترکان یغما
چه کنم کار فلک وارون است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.