هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ است که در آن شاعر از عشق، رنج‌های عاشقی، و امید به وصال معشوق سخن می‌گوید. او از دوری معشوق شکایت دارد و آرزوی نزدیکی به او را می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا، و امید به رحمت الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۷

تا به کف پای خمم گردن مینائی هست
خبرم نیست که تسنیمی و طوبائی هست

خون خم آنکه به فتوای خرد ریخت کجاست
که مرا نیز در این مسئله فتوائی هست

رو بگردان قفسم را سوی مرغان حرم
تا بدانند که خوشتر ز حرم جائی هست

من که دور از لب لعل تو به تلخی دادم
جان شیرین چه تفاوت که مسیحائی هست

تا پشیمان شود از کشتن من گوید غیر
بی گناهش مکش امروز که فردائی هست

بو که بر خاک رهت روی نهم می بوسم
بر سر هر گذری خاک کف پائی هست

شهر تنگ است به دیوان ما لیک چه غم
گوشه بادیه و دامن صحرائی هست

بسملم دوخته بر حلقه فتراک تو چشم
بعد مردم مگرش نیز تمنائی هست

باز یغما شده دیوانه مگر کآمده جمع
کودکان وز طرف زاویه غوغائی هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.