۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

ببرد شوق رخت صبر از دلم یارا
خراب کرد غمت خانه شکیبا را

چوآفتاب ز مطلع طلوع کرد و گرفت
شعاع پرتو حسنت تمام دنیا را

اگر ز دست تو نوشم ایاغ از زهری
کند معالجه درد جمله اعضا را

اگر تو عارض زیبای خویش را بینی
تو خود به شرح دهی حال خسته ما را

مگر به کشتن من بسته ای دریغ مدار
بریز خون مرا، دارم این تمنا را

به زیر تیغ تو گویم که دی مبارک باد
به خون من که حنا بسته‌ای کف پا را

نوشت کلک قضا نامه رخ یوسف
به شهر مصر که رسوا کند زلیخا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.