هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق خود سخن می‌گوید و توصیه می‌کند که همه چیز را در برابر این جمال کوچک و ناچیز بدانند. او از عشق و بندگی به معشوق سخن می‌گوید و از دیگران می‌خواهد که در خدمت او باشند و به او احترام بگذارند. شاعر همچنین از نمادهای مختلف مانند آفتاب، زهره، ماه، و اسب برای توصیف زیبایی معشوق استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه ادبی دارد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح بهرامشاه

قصهٔ یوسف مصری همه در چاه کنید
ترک خندان لب من آمد هین راه کنید

آفتاب آمد و چون زهره به عشرت بنشست
پیش زهره بچه زهره سخن ماه کنید

سخن حور و بهشت و مه و مهر شب و روز
چون بدیدید جمالش همه کوتاه کنید

نطع را اسب و پیاده رخ و پیل و فرزین
همه هیچند شما قبله رخ شاه کنید

اول وقت نمازست نماز آریدش
پیش کز کاهلی بیهده بیگاه کنید

از پی خدمت آن سیمتن خرگاهی
همگی خویش کمربند چو خرگاه کنید

بندگی درگه او را ز برای دل ما
سبب خواجگی و مرتبت و جاه کنید

آه را خامش دارید به درد و غم او
ناکسان را ز ره آه چه آگاه کنید

آفت آینه آهست شما از سر عجز
پیش آن روی چو آیینه چرا آه کنید؟

اسم هر قدر که بی دولت او غدر نهید
نام هر جاه بر دولت او چاه کنید

همه کوهید ولیک از پی آمیزش او
مسکن زلف دوتاهش دل یکتاه کنید

دل مسکین خود ار مشکین خواهید همی
لقب او طرب افزای و تعب گاه کنید

چون غزلهای سنایی ز پی مجلس انس
خویشتن پیش دو بیجادهٔ او کاه کنید

چشمتان از رخش آنگاه خورد بر که شما
سرمه از گرد سم اسب شهنشاه کنید

شاه بهرامشه آن شه که جزو هر که شهست
خدمتش نز سر طوع از سر اکراه کنید

شه رهی را که برو مرکب او گام نهد
از پی جان غذا جوی چراگاه کنید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.