هوش مصنوعی:
فرزانه در نامهای به فرزندش ابراز میکند که به دلیل ترس از شکار شدن توسط او، نتوانسته به دیدارش برود. به جای آن، فرزند دیگری به نام میرزا جعفر را به خدمت فرستاده است. او از فرزندش میخواهد اگر شرایط مساعد است، اجازه دهد تا برای دیدارش بیاید تا از رنج روزگار و جدایی آرامش یابد.
رده سنی:
16+
متن دارای عبارات ادبی و کهن است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، محتوای عاطفی و پیچیدگیهای زبانی آن مناسب مخاطبان بزرگسال است.
شمارهٔ ۱۴۹ - به دوستی نگارش رفت
فرزانه فرزند من خواستم بهره یاب دیدار همایونت گردم از بیم آنکه مبادا از نخجیر به شکار فرموده باشی، پای پویه ور نیروی جنبش نداشت. به ناچار خود در میانه راه درنگ آورده فرزندی میرزا جعفر را به خدمت فرستادم اگر هستی و سنگ دندانی نیست که پوست بر تن دوستان زندان کند و بزم خجسته فرگاه را بر یاران انجمن پاگاه رندان فرماید، رهی را آگهی بخش شاید دمی دو به فر دیدارت که مصریان را شام و نهار است و دل باختگان را باغ و بهار از رنج روزگار و شکنج جدائی برآسائیم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸ - به دوستی نوشته شد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰ - به دوستی نوشته شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.