هوش مصنوعی:
نویسنده در این متن از وضعیت زندگی خود و یارانش در مناطق مختلف مانند جندق، سمنان و طوس صحبت میکند. او اشاره میکند که نامههای زیادی فرستاده اما پاسخهای کمی دریافت کرده است. همچنین از بیاعتنایی مردم به ارزشهای انسانی و راستی و درستی گله میکند. احمد، یکی از یارانش، به عبادت و شبزندهداری مشغول است و از امور دنیوی دوری میکند. نویسنده امیدوار است که پیامش مورد توجه قرار گیرد و از دوستانش در ری نیز یاد میکند. در پایان، از دوستانش میخواهد که از سلامتی خود خبر دهند تا موجب آرامش او شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین استفاده از اصطلاحات و عبارات ادبی قدیمی ممکن است برای خوانندگان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۱۷۹ - به دوستی نوشته
جاودان باد از تنور چرخ و آبشخورد خاک
بی سپاس آب و آتش، نان و آبت گرم و سرد
از هنگام بدرود تا اکنون که انجام ماه است از جندق و سمنان و طوس و دیگر آبادی ها بی گزاف زبان بازی ده دوازده نامه گشاده دامان و گریبان تنگ فرستاده ام، از نامه که به احمد گسیل آمده بود چنان دانسته می شد که از آنها همه یک نامه چشم سپار نیفتاده در بتکده و خانقاه که تختگاه شهریاران پوست و مغز است و کارگزاران گوهر و پیکر چه مایه راستی درستی مانده که از خربندگان شهر و روستا چشم توان داشت، شعر:
آنچه پر جستیم و کم دیدیم و در کار است و نیست
در حقیقت نیست جز انسان که بسیار است و نیست
باری در سمنان با همان مهر و پیوند که دیده و دانی زنده ایم و یاران یکی گوی و یکی جوی را پس از بندگی های بار خدای پرستند. احمد را دیری است پاسداری نماز و نیاز و شب زنده داری و مانند اینها از همه کارها باز داشته پروای آب خوردن و خواب کردن ندارد. امیدوارم از پس این کار که آرایش و آسایش سپنجی لانه و جاودانی سراست سخنی چند سنجیده که در بارنامه سرکاری نیست نگاشته نیاز بزم دوست خواهد. یاران ری را بر اندازه پایه و مایه از من بنده درودی چاکرانه بر سرانید. فرمایشی نیز که از خاکساران ساخته دانی بر نگار. اگر گاهی گزارش تندرستی و رستی خود را مایه رامش و آرامش من سازی، پاداشی نیک از بار خدای خواهی یافت. بنده خاکسار یغما
بی سپاس آب و آتش، نان و آبت گرم و سرد
از هنگام بدرود تا اکنون که انجام ماه است از جندق و سمنان و طوس و دیگر آبادی ها بی گزاف زبان بازی ده دوازده نامه گشاده دامان و گریبان تنگ فرستاده ام، از نامه که به احمد گسیل آمده بود چنان دانسته می شد که از آنها همه یک نامه چشم سپار نیفتاده در بتکده و خانقاه که تختگاه شهریاران پوست و مغز است و کارگزاران گوهر و پیکر چه مایه راستی درستی مانده که از خربندگان شهر و روستا چشم توان داشت، شعر:
آنچه پر جستیم و کم دیدیم و در کار است و نیست
در حقیقت نیست جز انسان که بسیار است و نیست
باری در سمنان با همان مهر و پیوند که دیده و دانی زنده ایم و یاران یکی گوی و یکی جوی را پس از بندگی های بار خدای پرستند. احمد را دیری است پاسداری نماز و نیاز و شب زنده داری و مانند اینها از همه کارها باز داشته پروای آب خوردن و خواب کردن ندارد. امیدوارم از پس این کار که آرایش و آسایش سپنجی لانه و جاودانی سراست سخنی چند سنجیده که در بارنامه سرکاری نیست نگاشته نیاز بزم دوست خواهد. یاران ری را بر اندازه پایه و مایه از من بنده درودی چاکرانه بر سرانید. فرمایشی نیز که از خاکساران ساخته دانی بر نگار. اگر گاهی گزارش تندرستی و رستی خود را مایه رامش و آرامش من سازی، پاداشی نیک از بار خدای خواهی یافت. بنده خاکسار یغما
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸ - به یکی از بزرگان نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.