هوش مصنوعی:
متن نامهای است که در آن نویسنده از محبت و احسان شخصی به نام محمد و مهدی آخرالزمان سخن میگوید. نویسنده از حمایتهای انجام شده برای محمد قدردانی کرده و از مهدی آخرالزمان به عنوان فردی با مهر و گوهر بینظیر یاد میکند. همچنین، نویسنده به تأثیر این محبتها در جامعه اشاره کرده و از مهدی میخواهد که حمایت از محمد را ادامه دهد و گزارش عملکرد را ارائه کند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی پیچیده است و ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و عبارات ادبی قدیمی نیاز به دانش زبانی و فرهنگی بالاتری دارد.
شمارهٔ ۴۲ - از قول سیف الله میرزا به میرزا مهدی وزیر اسدالله میرزا نگاشته
بر طرف باغی با یغما از جنس دو پا فراغی داشتیم و از ارواح مکرم پرسش و سراغی. نام تو بر زبان آمد غم بر کران زیست، و رامش در میان تاخت، فرد:
نام تو می رفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
چندان بر محامد اوصاف سخن و در محاسن اخلاقت انجمن رفت که عالم فراموش گشت و جز یاد تو استغنا... زبان و زیبق گوش، فرد:
هریک به زمان خویش بودند
تو مهدی آخر الزمانی
دریغ آمدم با چنین مهر که مراست و چنان گوهر که ترا، راه نگارش بسته ماند و پای چاپار شکسته. خاصه این هنگام که هر روز از آقا محمد نامه سپاسداری در راه است و قاصد شکرگزاری بردرگاه. نمیدانم با او چه سلوک آورده ای و چه تقویت او را در شهر و بلوک کرده ای که بدین شدت حماسه احسان می سراید و تاسه امتنان می سگالد. کمال رضامندی و خرسندی از تو دارم، زیرا که افسانه مهرت به محمد چون داستان محبت من مهدی را، قصه کوی و برزن است و دستان هر مرد و زن. بلی محمد از من است و کار از من. پیداست حمایت وی در امور و عنایت سرکار والا وقت ضرورت در حق وی جودی از آن حضرت و سودی بر ما خواهد بود. این تکلیف را که بی تکلیف پاس محمد است و حفظ مزارع از تو خواهم و از تو دانم. البته همان یاری به پایان بر و شهود کردار خوش را بر من گمان، در حق خود برهان کن. نگارش احوال و گزارش آمال را مترصدم.
نام تو می رفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
چندان بر محامد اوصاف سخن و در محاسن اخلاقت انجمن رفت که عالم فراموش گشت و جز یاد تو استغنا... زبان و زیبق گوش، فرد:
هریک به زمان خویش بودند
تو مهدی آخر الزمانی
دریغ آمدم با چنین مهر که مراست و چنان گوهر که ترا، راه نگارش بسته ماند و پای چاپار شکسته. خاصه این هنگام که هر روز از آقا محمد نامه سپاسداری در راه است و قاصد شکرگزاری بردرگاه. نمیدانم با او چه سلوک آورده ای و چه تقویت او را در شهر و بلوک کرده ای که بدین شدت حماسه احسان می سراید و تاسه امتنان می سگالد. کمال رضامندی و خرسندی از تو دارم، زیرا که افسانه مهرت به محمد چون داستان محبت من مهدی را، قصه کوی و برزن است و دستان هر مرد و زن. بلی محمد از من است و کار از من. پیداست حمایت وی در امور و عنایت سرکار والا وقت ضرورت در حق وی جودی از آن حضرت و سودی بر ما خواهد بود. این تکلیف را که بی تکلیف پاس محمد است و حفظ مزارع از تو خواهم و از تو دانم. البته همان یاری به پایان بر و شهود کردار خوش را بر من گمان، در حق خود برهان کن. نگارش احوال و گزارش آمال را مترصدم.
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.