۱۴۳ بار خوانده شده
از تو دورم و ای من این زندگی
نیست الا مایه شرمندگی
قربانت شوم، تا حال دو مرتبه قرب اندیش گشته، نقصان سعادت بخت و فقدان حضور اشرف مایه محرومی شد، فرد:
هر شب و روزی که بی تو می رود از عمر
هر نفسی میرود هزار غرامت
باری میل امثال ما به ملاقات والا همان قصه تشنه به فرات است و حکایت اسکندر به آب حیات، اینک منتظر اشارتیم، اگر مجالی هست دولت دستبوس حاصل و الا رفع زحمت کرده سر خویش گیریم. باقی فدایت.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نیست الا مایه شرمندگی
قربانت شوم، تا حال دو مرتبه قرب اندیش گشته، نقصان سعادت بخت و فقدان حضور اشرف مایه محرومی شد، فرد:
هر شب و روزی که بی تو می رود از عمر
هر نفسی میرود هزار غرامت
باری میل امثال ما به ملاقات والا همان قصه تشنه به فرات است و حکایت اسکندر به آب حیات، اینک منتظر اشارتیم، اگر مجالی هست دولت دستبوس حاصل و الا رفع زحمت کرده سر خویش گیریم. باقی فدایت.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵ - به میرزا حسن مطرب نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷ - به حاجی ابوالقاسم تاجر قزوینی نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.