هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، از عشق و شیفتگی شاعر به معشوقه‌اش می‌گوید. او از جفاهای معشوق، زیبایی‌های او مانند ابروان خمیده و مژگان تیز، و تأثیرات عشق بر دلش سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که دلش در برابر مژگان معشوق تسلیم شده و شیفتگی راهی به غم‌خانه دلش ندارد. همچنین، او از آرزوی وصال و عشق پایدار می‌گوید.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵

بسته بر قتل من آن ترک جفا پیشه کمر
ابروان کرده حسام و مژگان را خنجر

دل ما در صف مژگانش، شبی یک تنه تاخت
چون نیارست ستیز آورد انداخت سپر

بر نثار دُر دندان و عقیق لب او،
از دلم دیده فرو ریخت عقیقین گوهر

نبرد شیفتگی راه به غم خانه دل
نشود شیفته، گر زلف تو از باد سحر

در خم زلف دلم آرزوی لعل تو کرد
طلبد آب حیات از ظلمات اسکندر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.