هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از معشوق خود میخواهد تا به او توجه کند، مهربانی کند و از بیداد دست بردارد. او از عشق و دلبستگی شدید خود به معشوق سخن میگوید و از رنجهای عشق شکایت میکند. شاعر همچنین از مستی و دیوانگی ناشی از عشق میگوید و آرزو میکند که معشوق او را در آغوش بگیرد. در پایان، شاعر اشاره میکند که برای رسیدن به معشوق باید از خودگذشتگی کرد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۸۷
شود آیا که ز ما حرف وفا گوش کنی
مهربان باشی و بیداد فراموش کنی
پرتو روی تو بگرفت جهان، پرده بهل
مگر این آتش پر مشعله خاموش کنی
بی خود از باده دوش استی و ما هشیاران
مست سهل است، که دیوانه و مدهوش کنی
هرچه دل بود، ربودی و کشیدی در زلف
این گران سلسله را بهر چه بر دوش کنی
هوسم زندگی دیگر، و عمر دگر است
شود این هر دو گرم دست در آغوش کنی
باده زآن شیشه که با غیر خوری شرمت باد
خون حسرت زدگان است چرا نوش کنی
بنده طلعت او، خواهی اگر بود، افسر
شرطش آن است که از خویش فراموش کنی
مهربان باشی و بیداد فراموش کنی
پرتو روی تو بگرفت جهان، پرده بهل
مگر این آتش پر مشعله خاموش کنی
بی خود از باده دوش استی و ما هشیاران
مست سهل است، که دیوانه و مدهوش کنی
هرچه دل بود، ربودی و کشیدی در زلف
این گران سلسله را بهر چه بر دوش کنی
هوسم زندگی دیگر، و عمر دگر است
شود این هر دو گرم دست در آغوش کنی
باده زآن شیشه که با غیر خوری شرمت باد
خون حسرت زدگان است چرا نوش کنی
بنده طلعت او، خواهی اگر بود، افسر
شرطش آن است که از خویش فراموش کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.