۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

در حق من ز حادثه نامهربان‌تری
وز دشمنان من به یقین بدگمان‌تری

به عهدتر بسی ز جهانی و، زین سبب
از پیش من بسی ز جهان هم جهان‌تری

چون سایه بر پی تو به سر می‌دوم، ولیک
هر ساعتی چو سایه ز من بر کران‌تری

بر آستانت سر نتوانم نهاد، از انک
از آسمان به قدر، بلندآستان‌تری

چون غنچه بی‌دهانی و، این سخت نادر است
کاندر سخن ز سوسن تر، خوش زبان‌تری

صدبار بی‌وفاتری از گل، به گاه عهد
واندر سخن ز غنچه تر، بی‌دهان‌تری

هرگز ندید چشم و نشنید گوش من
رویی بدان خوشی و حدیثی بدان تری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.