۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

بود که درگذرند از گناهکاری ما
که بیش از گنه ماست شرمساری ما

شدت چه زود فراموش عهد یاری ما
به یاری تو نه این بود امیدواری ما

جفا و جور تو با ما به اختیار تو نیست
چنانکه نیست وفا با تو اختیاری ما

به پاکدامنی ما هنوز نیست کسی
اگر چه شهره ی شهر است میگساری ما

بود قرار پس از کشتنش، چو می ماند
به بیقراری سیماب، بیقراری ما

به تن نزار و به دل زار تا به کی باشیم
ببین نزاری ما رحم کن به زاری ما

کنون ز لطف به مرهمی وگرنه چه سود
ز کار چون گذرد کار زخم کاری ما

ندیده عاشقی و طفلی و نمی دانی
فغان و ناله ای غیر از خروش و زاری ما

به خویش دشمن و با خصم دوستیم، رفیق
طریق دشمنی اینست و دوستداری ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.